تب تو دار و ندارمو سوزوند ببین عشقت منو تا کجا کشوند

یاد تو افتاد هرکی منو دید از تو پرسید

هرکی رد شد اسمتو ازم شنید همه ی شهر جز تو گریه هامو دید

مرد برای هضم دلتنگیاش گریه نمیکنه قدم میزنه

گریه نمیکنم نه اینکه خوبم

نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم

همه ی اوج غرورم سهم قلب بی نیازت

حال من خوبه با عشقت گرچه دورم از وصالت

واسه من کافیه رویات واسه من بسه خیالت

به جاهایی که ازت خاطره دارم نمیرم

عطر دلخواه تو هرجا به مشامم میخوره

همه ی وجودمو میگیره حس دلهره

باز همون حس درد جدایی

من امروز کجام و تو امروز کجایی

حال تو بدتر از حال من نیست

تو باید غرق شی در من بفهمی کی دلش دریاست

من اینجوری نمیتونم تو پای من نمیشینی

تورو اونقدر بخشیدم بزرگیمو نمیبینی

با اینکه میدونی خودت این بار میمیرم بری

چشمامو بستم رو خودم مغلوب این تصمیم شم

یک عمر جنگیدم نری نه وقتشه تسلیم شم

بعد تو محال بارون یه ریز تمام شب تو اتاقم نباره

گریه ی هرشب من بی تو دیوونگی نیست

باشه بد کردم اما حقم این زندگی نیست

من مغرور انقدر پیش تو افتاده بشم

کاری کردی بتونم راحت بگم دوست دارم

وقتی اسمتو میگم دست روی قلبم بذارم

مثل روزای اول هول میشم دوباره قصمون تکرار میشه

چقدر گفتم نرو بی عشق سخته منو تا زنده ای یادت نمیره

تو سرگرم کسی بودی که میخواست شده یک شب تورو از من بگیره