جذاب و بد اخلاق چقدر میخوامت

خودم هواتو دارم من به تو گیره کارم

وقتی میخنده چشات با تو خوبه حالم

چیزی واسه از دست دادن نیست

من مثل تو از عشق خط خوردم

اونی که میخوام عاشق من نیست

بی خوابیای هر شبم این نبض نامرتبم از روی عشقه

دلتنگی و دلشوره هام اینکه تورو خیلی میخوام از روی عشقه

بیمار یعنی من که گذشته کارم از کار هرچی درد بکشم انگار نه انگار

از جفایت چه سود گشته چشمم چو رود حق قلبم نبود دلبر جان

دل نمیکنم ای دل و دلدارم با تو ای زیبا جان چه کم دارمو

هستیم شدی بی تو نتوانم …

روزا تک و تنها هرشب من یلدا کابوس و حسرت شد معنای این رویا

سردمه بی تو مردم ولی تو نه با منی نه فکر جبران

دل نا امیده وقتش رسیده شروع لحظه های پایان شروع لحظه های پایان

با يه روايت ديگه ليلی جای مجنونه

مجنون سر عقل اومده شده آقای اين خونه

تعصب و يه دندگيش کرده ليلی رو ديوونه

پر میشه از عطر گلا انگار تموم دنیا

میشکفه غنچه ی گلی در آرزوی زندگی

براش همین کافیه که بهش بگن تو خوشگلی

اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم

بيا با من مدارا کن که دل غمگين و جان خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

عشق نیست حال تو ویرونه

اون که تو دلم جاشه با عشقی که تو چشماشه

ای کاش مال من باشه