امروز اگه سنگینه شونه هام پرواز من دور از تصور نیست

دیروز من لبریز فردا بود با مردم از امید میگفتم

روزی که بند کفشمو بستم کوه جلو رومو پذیرفتم

هی هی تو حالا دیگه جز من هر عشقی باهات میشه دشمن

سرتو بچرخون که همه خوبی بدیات مال منه

یه جوری باهام باش که کسی نتونه بهم حرف بزنه

من به هر جایی رسیدم با تو رسیدم

تو شرقیه چشم سیاهت غرقه دریا تو نگاهت

هر جا باشی به دل من میرسه راهت

دوباره رسیدیم به هم تو یه شهر آدم فروش چه دنیای کوچیکیه لباس عروسک بپوش

تو این خونه رو یادته زوایاشو از بر شدی همین گوشه مدیونتم همین گوشه پرپر شدی

چقدر ناله کردی بمون چقدر ناله کردی نرو چقدر ناله هات یادمه خودم قفل کردم درو

کاش تورو پیش خودم میدیدم زل میزدم تو چشمات باز با تو میخندیدم

تورو با حسم روحم و عمرم و جونم با رگ و قلبم و خونم دوست دارم

تورو با قلبم با تمام وجودم یه جوری که نبودم دوست دارم

در اوج اندوه در عمق دردم حال و هوای عرفان گرفتم

بی معرفت ها آسوده باشید از بودن او ایمان گرفتم

سر میدهم من بر پای این عشق از بس کنارش سامان گرفتم

من غیر ممکن هارو میتونم وقتی پای تو وسط باشه

وقتی که دل از اختیارم رفت هرچی به غیر از تو رو دادم رفت

وقتی کنارت زندگی کردم من زندگی کردنو یادم رفت

بماند که چشمان تو جز من عاشق ندارد بماند که هیچ عاشقی حال منطق ندارد

بماند که میشد کنارم بمانی نماندی بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی

همه دلخوری های ریز و درشتم بماند غروری که آن را به پای تو کشتم بماند

تو که اینجایی ضربان دارم نمیشه باشی خودمو نگه دارم

سر تو دعواس ببین دل و عقلم عاشق من شو حتی شده کم کم

رو نگاه من سر بده چشماتو اختیار من همه ی همش با تو

مثل هوای خوب گرمی مثل جنوب حس دلتنگیه آخرای غروب

تو تنها نیستی حواسم بهت هست تو هرجایی میری یکی تو دلت هست

تموم شبارو تو چشم تو خوابم با دنیا سر تو دیگه بی حسابم